جدول جو
جدول جو

معنی خواجه وند - جستجوی لغت در جدول جو

خواجه وند
از طوایف کرد ساکن در کلاردشت و کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سَ)
خواجه خواجه اسد، خوندمیر در عنوان ’گفتار در بیان مبادی احوال شیخ حسن جوری و ذکر نجات یافتن او از زاویۀ مهجوری’ در زمان امیر وجه الدین مسعود سربداری آورده است: روایتی آنکه خواجه اسد نامی از مریدان شیخ حسن با هفتاد هزار نفر از اهل ارادت متفق گشته بحیله ای که توانستند شیخ را از قلعۀ طاق بیرون آوردند وبسبزوار بردند. (حبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 115)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ وَ)
دهی است از بخش دهذرشهرستان اهواز، این دهکده کوهستانی و معتدل است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان گیوه چینی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ لَ)
دهی است از دهستان فلارود شهرستان شهرکرد. آب و هوای آن معتدل با 435 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی زنان گلیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ کَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج. این ده در تپه و ماهور قرار دارد و هوای آن سرد و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و انگور و حبوبات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. در تابستان از طریق طراقیه می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ وَ)
کدخدامنش. (یادداشت بخط مؤلف) :
از سوی خانه بیامد خواجه اش
بر دکان بنشست فارغ خواجه وش.
مولوی.
مرد خواجه وش و رعیت شکل بود و خود را خلع کرد. (از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی در شرح حال ابن یمین)
لغت نامه دهخدا
(جِ وَ)
دهی است از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
خصی شدن، اخته شدن، ناتوان شدن، عنین شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد